امید به رحمت خداوند و گشایش امور - خانمها - صبح جمعه 1393.07.25
امید به رحمت خداوند و گشایش امور - خانمها - صبح جمعه 1393.07.25
File Size:
704.69 kB
Date:
25 مهر 1393
هو
۱۲۱
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
والی مصر ولایت، ذوالنون
|
آن به اسرار حقیقت مشحون
|
|
گفت در مکه مجاور بودم
|
در حرم حاضر و ناظر بودم
|
|
ناگه آشفته جوانی دیدم
|
نه جوان، سوخته جانی دیدم
|
|
لاغر و زرد شده همچو هلال
|
کردم از وی ز سر مهر سوال
|
|
که: «مگر عاشقی؟ ای شیفته مرد!
|
که بدین گونه شدی لاغر و زرد؟»
|
|
گفت: «آری به سرم شور کسی است
|
کش چو من عاشق رنجور بسیاست»
|
|
گفتمش: «یار به تو نزدیک است
|
یا چو شب روزت از او تاریک است؟
|
|
گفت: «در خانهی اويم همه عمر
|
خاک کاشانهی اويم همه عمر»
|
|
گفتمش: «یکدل و یکروست به تو
|
یا ستمکار و جفاجوست به تو؟»
|
|
گفت: «هستیم به هر شام و سحر
|
به هم آمیخته چون شیر و شکر»
|
|
گفتمش: «یار تو ایفرزانه
|
با تو همواره بود هم خانه
|
|
سازگار تو بود در همه کار
|
بر مراد تو بود کارگزار
|
|
لاغر و زرد شده بهر چهای؟
|
سر به سر درد شده بهر چهای؟»
|
|
گفت: «رو رو، که عجب بیخبری!
|
به کزین گونه سخن درگذری
|
|
محنت قرب ز بعد افزون است
|
جگر از هیبت قربم خون است
|
|
هست در قرب همه بیم زوال
|
نیست در بعد جز امید وصال
|
|
آتش بیم دل و جان سوزد
|
شمع امید روان افروزد
|
يك چشم زدن غافل از آن ماه نباشيد شايد كه نگاهي كند آگاه نباشيد
غزل ۱۱۷
ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست
گر امید وصل باشد همچنان دشوار نیست
خلق را بیدار باید بود از آب چشم من
وین عجب کان وقت میگریم که کس بیدار نیست
نوک مژگانم به سرخی بر بیاض روی زرد
قصه دل مینویسد حاجت گفتار نیست
بیدلان را عیب کردم لاجرم بیدل شدم
آن گنه را این عقوبت همچنان بسیار نیست
ای نسیم صبح اگر باز اتفاقی افتدت
آفرین گویی بر آن حضرت که ما را بار نیست
بارها روی از پریشانی به دیوار آورم
ور غم دل با کسی گویم به از دیوار نیست
ما زبان اندرکشیدیم از حدیث خلق و روی
گر حدیثی هست با یارست و با اغیار نیست
قادری بر هر چه میخواهی مگر آزار من
زان که گر شمشیر بر فرقم نهی آزار نیست
احتمال نیش کردن واجبست از بهر نوش
حمل کوه بیستون بر یاد شیرین بار نیست
سرو را مانی ولیکن سرو را رفتار نه
ماه را مانی ولیکن ماه را گفتار نیست
گر دلم در عشق تو دیوانه شد عیبش مکن
بدر بی نقصان و زر بی عیب و گل بی خار نیست
لوحش الله از قد و بالای آن سرو سهی
زان که همتایش به زیر گنبد دوار نیست
دوستان گویند سعدی خیمه بر گلزار زن
من گلی را دوست میدارم که در گلزار نیست
فرمايشات حضرت آقاي دكتر نورعلي تابنده مجذوبعليشاه سال۱۳۹۳
Powered by Phoca Download