سرنوشت انسان - استقلال موجودات - اشتغال به کار - تسلط بعضی بر دیگران - علاقه به دیگران - خانمها - صبح یکشنبه 1392.08.19

سرنوشت انسان - استقلال موجودات - اشتغال به کار - تسلط بعضی بر دیگران - علاقه به دیگران - خانمها - صبح یکشنبه 1392.08.19
File Size:
32.26 MB
Date:
19 آبان 1392
هو
۱۲۱
 
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ ﴿۱۶
و ما انسان را آفريده‏ايم و مى‏دانيم كه نفس او چه وسوسه‏اى به او مى‏كند و ما از شاهرگ [او] به او نزديكتريم (۱۶)
سوره ۵۰: ق
يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ ﴿۶
اى انسان چه چيز تو را در باره پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته (۶)
سوره ۸۲: الإنفطار
إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِن طِينٍ ﴿۷۱
آنگاه كه پروردگارت به فرشتگان گفت من بشرى را از گل خواهم آفريد (۷۱)
سوره ۳۸: ص
أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً وَمِنَ النَّاسِ مَن يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا كِتَابٍ مُّنِيرٍ ﴿۲۰
آيا ندانسته‏ايد كه خدا آنچه را كه در آسمانها و آنچه را كه در زمين است مسخر شما ساخته و نعمتهاى ظاهر و باطن خود را بر شما تمام كرده است و برخى از مردم در باره خدا بى[آنكه] دانش و رهنمود و كتابى روشن [داشته باشند] به مجادله برمى‏خيزند (۲۰)
سوره ۳۱: لقمان
گر رود سر،برنگردد سرنوشت
این سخن با آب زر باید نوشت

سرنوشتم ما به دست خود نوشت
خوشنویس است او نخواهد،بدنوشت
تمدن
 
منّت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربتست و به شکر اندرش مزید نعمت هر نفسی که فرو می رود ممدّ حیاتست و چون بر می آید مفرّح ذات پس در هر نفسی دو نعمت موجودست و بر هر نعمت شکری واجب
از دست و زبان که برآید
کز عهده شکرش به در آید
اِعملوا آلَ داودَ شکراً وَ قلیلٌ مِن عبادیَ الشکور
بنده همان به که ز تقصیر خویش
عذر به درگاه خدای آورد
ورنه سزاوار خداوندیش
کس نتواند که به جای آورد
باران رحمت بی حسابش همه را رسیده و خوان نعمت بی دریغش همه جا کشیده پرده ناموس بندگان به گناه فاحش ندرد و وظیفه روزی خواران به خطای منکر نبرد
ای کریمی که از خزانه غیب
گبر و ترسا وظیفه خور داری
دوستان را کجا کنی محروم
تو که با دشمنان نظر داری
فرّاش باد صبا را گفته تا فرش زمرّدین بگسترد و دایه ابر بهاری را فرموده تا بنات نبات را در مهد زمین بپرورد درختان را به خلعت نوروزی قبای سبز ورق در بر کرده و اطفال شاخ را به قدوم موسم ربیع کلاه شکوفه بر سر نهاده عصاره نالی به قدرت او شهد فایق شده و تخم خرمایی به تربیتش نخل باسق گشته
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تا تو نانی به کف آریّ و به غفلت نخوری
همه از بهر تو سرگشته و فرمان بردار
شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری
 
 
 
 
 
Powered by Phoca Download